یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما

خوش آمدید

به جادوی کلمات ؛ سایت سرگرمی تفریحی خوش آمدید

از خانه بذر | بانک بذرهای کمیاب دیدن فرمائید

(کل 5 توسط 0 نفر)

نام رمان : جدال پر تمنا
نویسنده : هما پور اصفهانی
تعداد صفحات: ۵۸۴
خلاصه داستان رمان جدال پر تمنا:

همه چیز از یه جر و بحث شروع شد … یه جر و بحث ساده …
و بعد کم کم تبدیل شد به یه جدال … جدالی پر از شیطنت و عطش …
جدالی پر از تمنا … جدالی بین حوایی از تبار مسیح و آدمی از تبار محمد …

 

صفحه اول رمان :

جلوی آینه تند تند موهامو با یه دست کردم تو و با اون دستم سعی کردم کلاسورم رو زیر بغلم نگه دارم … از زور هیجان داشتم خفه می شدم … موهای بلوطی رنگم مدام از زیر دستم فرار می کردن و باز می افتادن بیرون … با حرص گفتم:
– مثل موی گربه! آخرم همین روز اولی اخطار می گیرم …
داشت دیرم می شد … زدم از خونه بیرون … خدا رو شکر که مامی رفته بود با دوستاش باغ پاپا هم نبود … تکلیف وارنا هم که مشخص بود دیگه … همیشه خونه خودش بود … ما رو آدم هم حساب نمی کرد … مانتوی بلند سورمه ای پوشیده بودم با مقنعه مشکی و شلوار تنگ مشکی … کفش های عروسکی مشکی و سورمه ای و کیف کوله پشتی جین … سوئیچ ماشینمو برداشتم و از در زدم بیرون … گل خوشگلم وسط حیاط پارک شده بود … پاپا برای قبولیم توی دانشگاه خریده بود … دانلود رمان جدال پرتمنا وارنا هم از همون روزی که گرفتمش اینقدر باهام کار کرد که الان یه پا راننده شده بودم … نشستم پشت فرمون و در رو با ریموت باز کردم … صدای زنگ موبایلم بلند شد … گوشی رو از توی کوله ام در آوردم و راه افتادم … اسم آرسن افتاده بود روی گوشی … پسر دوست پاپا، آقای سرکیسیان … گوشی رو گذاشتم در گوشم و گفتم:
– به به آرسن به سلامت باد … چطوری برادر؟

 

دانلود مخصوص گوشی های اندرویدی apk

دانلود مخصوص گوشی های نوکیا جاوا jar

دانلود مخصوص کامپیوتر و لپ تاپ pdf

دانلود مخصوص ایفون و کتابخوان ها epub

 

مطالب مرتبط

نظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد