چهارشنبه 06 تیر 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر فروشگاه تبلیغات آگهی تماس با ما
فصل دوم برنامه محفل ماه مبارک رمضان 1403
« تمام کلیپ برنامه محفل 1403

آخرین دست نوشته های انجمن

زندگی آرام

زندگی آرام
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف پذير نيست.

با اين حال برای حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگری ‌يارای مقابله با آب را ندارد.

نرمی بر سختی غلبه می كند و لطافت بر خشونت.

همه اين را می دانند ولي كمتر كسی به آن عمل می كند.

انسان، نرم و لطيف زاده می شود و به هنگام مرگ خشك و سخت می شود.

گياهان هنگامی كه سر از خاك بيرون مي آورند نرم و انعطاف پذيرند

و به هنگام مرگ خشك و شكننده.

پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده

و هر كه نرم و انعطاف پذير، سرشار از زندگي است.

آرام زندگي كن!

هرگز با طبيعت‌ يا همجنسان خود ستيزه مكن و گزند را با مهربانی تلافي کن.


منبع:http://dastanekoutah.blogfa.com

زندگی...

زندگی...

زندگی پنجره ای باز به دنیای وجود...

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پُر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم...

"سهراب سپهری"

کاشکی...

کاشکی

کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد

گل لبخند به مهمانی لب می بردیم،

بذر امید به دشت دل هم.

کسی از جنس محبت، غزلی را می خواند

و به یلدای زمستانی و تنهایی هم،

یک بغل عاطفه ی گرم به مهمانی دل می بردیم...

"کیوان شاهبداغی"

رحلت حضرت رسول اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)

رحلت پیامبر (ص)

پیامبر(ص) فرمود:

«اگر مهربانی و ملاطفت به صورتی مجسّم شود، آن چنان زیباست که خداوند مخلوقی زیباتر از آن را نیافریده است.»

رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)  تسلیت باد

مدیر و گروه جادوی کلمات

خلافت مأمون و جواب امام رضا (ع)

خلافت مأمون

صدایش را صاف کرد، بلند گفت:

من در آل علی و عباس هر چه گشتم شایسته تر از علی بن موسی کسی را برای خلافت ندیدم. همه گوش می‌ دادند و سر توی سر هم پچ پچ می‌ کردند. مأمون دوباره با صدای بلند گفت من خودم را از خلافت عزل می‌ کنم تا اباالحسن علی بن موسی الرضا به جای من بر تخت بنشیند. این جزئی از برنامه اش بود تا خودی نشان دهد.

امام فرمود:

اگر خدا این خلافت را به تو داده پس حق بخشیدنش را نداری، اگر هم خدا نداده پس اصلاً خلافت مال تو نیست تا اختیار بخشیدن یا نبخشیدنش به دیگران را داشته باشی. همه سکوت کرده بودند. حالا مأمون مثل همیشه سرش را پایین انداخته بود و فقط نگاه های ریز و موشکافانه جمعیت او را می‌ پایید.

دو بال برای پرواز

 دو بال برای پرواز

دو بال برای پرواز

خدا در قرآن کریم دو بال برای پرواز انسان معیّن کرده است، یکی این آیۀ شریفه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» "ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الهی پیشه کنید" و دوم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً» "اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد؛ خدا را فراوان ياد كنيد" این دو آیه، دو بال برای پرواز انسان است. اگر هر دوی آنها نباشد، نمی­شود به سوی خدا پرواز کرد، باید هم واجب را انجام بدهیم و حرام را ترک کنیم و هم زیاد یاد خدا بکنیم.اگر زیاد یاد خدا نکنیم چیزهای دیگربه یاد می ­آید و دل  را اشغال می کند و دیگر بیرون نمی رود، لذا خدا فرمود: یاد خدا کن که افکار دیگر، دل را اشغال نکنند. این دو تا لازم است، آدم خودش باید ببیند با آیه اولی وضعش چطور است، تقوا را مراعات می کند؟ و با آیه دوم وضعش چطور است؟ چقدر به یاد خداست؟ خدا به کم هم قانع نشده، گفته است «کَثیراً»، "زیاد".

برگرفته از سخنرانی حضرت آیت الله خوشوقت در مدرسه علمیه صاحب الأمرعج - منبع :اینترنت

بهانه ای برای فردا

این نامه را در قطار بخوان

این نامه را در قطار بخوان.

باز کردی اگر چمدانت را

 دنبال خاطره هایی نگرد که هرگز نمی خواستی از تو جدا شوند.

آن ها را من برداشتم تا سنگین نشود بار تو

 و جا باشد برای خاطرات جدیدت.

برای من

 این چمدان کوچک و این راه دراز هم می تواند

 بهانه فردا شود.

آ.کلوناریس" شاعر یونانی"

صداقت

 

دروغگویی

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند, یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت تفریحی رفتند!

زمانی که از مسافرت برگشتند,متوجه شدند در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و در حقیقت یک روز دیرتر رسیدند. بنابراین تصمیم گرفتند پیش استاد خود بروند و علت جاماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.

انها به استادشان گفتند: ما به مسافرت رفته بودیم که در راه بازگشت, لاستیک ماشینمان پنجر شد و از آنجایی که لاستیک زاپاس همراه نداشتیم, مدت زیادی طول کشید تا ماشینی را پیدا کنیم و از او کمک بگیریم. به همین دلیل دیروقت به خانه رسیدیم. استاد با کمی مکث پذیرفت که آنها روز بعد امتحان دهند.

فردای آن روز هر چهار دانشجو به دانشگاه رفتند و استاد هر کدام از آنها را به یک اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک, ورقه ی امتحانی داد و از آنها خواست که شروع کنند.

اولین مسئله که 5 نمره داشت, سوال خیلی آسانی بود و آنها به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال اخر که 95 نمره داشت پاسخ بدهند! سؤال این بود: "کدام یک از چهار لاستیک ماشینتان پنچر شده بود؟"

شعر طنز دربارۀ شب یلدا

یلدا

شب یلدا کـــه رفتم ســــوی خـانه              گرفتـــــــم پرتقـــــــــــــال و هندوانه

خیـــــار و سیب و شیرینی و آجیل              دوتـــــا جعبه انــــــــــــــار دانه دانه

گـــــــز و خربوزه و پشمک که دارم               ز هــــــــر یک خاطراتی جــــــاودانه

شب یلدا بــــــــوَد یا شـــــــام یغما              و یــــــــــــــا هنگــــــــام اجرای ترانه

به گوشم می رسد از دور و نزدیک             نوای دلکـــــــــش چنگ و چغــــــانه
 
پس از صرف طعام و چــــای و میوه             تقاضــــــــا کردم از عمّـــــــه سمانه

که از عهــــــد کهـــــــــن با ما بگوید            هم از رسم و رســــــــــوم آن زمانه

چه خوش میگفت و ما خوش میشنیدیم    پس از ایشان مرا گـــــــل کرد چانه

نمی دانم چـــــــرا یک دفعـــــه نامِ-            “جنیفر لوپز” آمــــــــــــــــد در میانه

عیالم گفت:خواهــــــــــان منی تو              و یا خواهــــــــان آن مست چمانه؟

به او با شور و شوق و خنده گفتم             عزیزم با اجــــــــازه، هــــــــــر دُوانه!!

نمی دانی چه بلوایی به پـــــا شد            از آن گفتــــــــــــــــار پاک و صادقانه

به خود گفتم که”بانی” این تو بودی           که دست همســـــــرت دادی بهانه

خلاصه آنچنــــــــــــــان آشوب گردید           کـــــــــه از ترسم برون رفتم ز خانه

ز پشت در زدم فریـــــــــــاد و گفتم:            “مدونا” هم کنارش، هر سه وانه!!

و آن شب در به روی مــن نشد باز             شدم چـــــــــون مرغ دور از آشیانه

شب جمعــــــــــــه برای او نوشتم              ندامت نامـــــــــــــه، امّـــا محرمانه

نمی دانم پس از آن نامــــــه دیگر              عیالم کینه بــــــــــــا من داره یا نِه

ولی بگذار- بــــــــــــــا صد بار تکرار-            بگویم آخرین حرفــــــــــــــم همانه!!

"حسن شعبانی"

♥یلداتون مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♥

ابلیس و فرعون

فرعون

مي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليکه فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و می خورد، ابليس به او گفت: آيا هيچکس می تواند اين خوشه انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابليس با شيوه مخصوص خودش (جادوگري و سحر) آن خوشه انگور را به دانه های مرواريد تبديل کرد.
پس فرعون تعجب کرد و گفت: آفرين بر تو که استاد و ماهری.
ابليس سيلی ای بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادی به بندگی قبول نکردند، تو با اين حماقت چگونه دعوی خدايی مي کنی؟

تولد مهر

یلدا مبارک

مهر رخشا، نکوترین چهره است...

                شب یلدا تولد مهر است...

                              این همایون شب خیال انگیز

                                       هست در آخرین شب پاییز...

                                                                بیخ وبن حماسه گستردست

                                      در نهادش حماسه پروردست ...

                             لفظ یلدا اگرچه سریانیست

                  شب مهرآفرین ایرانیست...

یلدا پیشاپیش مبارک

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد